معرفی وبلاگ
خدایا یاریمان رسان تا شریعت عشق را بدانیم ، طریقت عشق را بپیماییم و در حقیقت عشق فنا شویم. ............................ اي آب نديده آبي شده ها بي جبهه و جنگ انقلابي شده ها مديون لب تشنه جانبازانيد اي بر سر سفره آفتابي شده ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 289043
تعداد نوشته ها : 323
تعداد نظرات : 18
شهيدان را شهيدان مي شناسند جشنواره وبلاگ نويسي 8سال دفاع مقدس گر همسفري بسم الله

Rss
طراح قالب
GraphistThem238

برای سرکشی از بچه های یزد، همراه آقا به تیپ الغدیر رفتیم .آیت الله سید روح الله خاتمی نماینده اما در استان یزد هم آنجا بود. با دست های لرزان،مقداری ماست گرفت ودر کاسه ای بزرگ، دوغ درست کرد. کاسه را آورد پیش اقا. تعارف کردند: خیلی زحمت کشیده اید خودتان میل کنید. قبول نکرد،می گفت: می خواهد متبرک شود. حتی اجازه نداد آقا کاسه را در دست بگیرد.خودش آن را با دست نگه داشت تا ایشان از آن بنوشد. پیرمرد کاسه را چرخاند . لبانش را درست به همان نقطه ای که آقا از آن نوشیده بود چسباند و دوغ را سر کشید.
حجت الااسلام ذوالنور
کتاب پرتوی از خورشید ص75

بیست و نهم 6 1389 8 بعد از ظهر
* نحوه آشنایی با حضرت آیت‌الله خامنه‌ایوی ادامه داد: بنده نیز به عنوان یک عضو کوچک جامعه که از پیش از انقلاب یعنی از زمانی که حضرت آقا در ایرانشهر تبعید بوده و یا مقطعی نیز در رفسنجان حضور داشتند، در خدمت ایشان بودیم و بعد از انقلاب نیز این توفیق را پیدا کردم تا در کنارشان شرف حضور داشته باشم.رییس دفتر نظامی فرمانده معظم کل قوا خاطرنشان کرد: البته کسی باید نسبت به ابعاد وجود شخصیتی رهبر انقلاب نظر دهد که این مطالب را به درستی درک کرده باشد و در حیطه خود بتواند آنها را مطرح کند.* حضرت آقا از ابتدای انقلاب نگاه روشنی به ارتش داشتندسردار شیرازی با بیان اینکه بنده می توانم در حدود مدیریت و فرماندهی ایشان بر نیروهای مسلح مطالبی را عرض کنم، تصریح کرد: نگاه "حضرت آقا " به نیروهای مسلح یک نگاه نزدیک و روشن بوده و هست و شاید کسی از بیرون بگوید که چطور یک روحانی و مجتهد مسلم بتواند با یک نگاهی تخصصی بر نیروهای مسلح فرماندهی کند.وی ادامه داد: کسانی که با آقا آشنایی دارند می‌دانند که ایشان پیش از انقلاب با ارتش و سیستم نظامی آشنا بوده و با آنها سر و کار داشتند و این امر نیز بواسطه مبارزات و زندان‌هایی بود که در زمان طاغوت رفته‌اند.رییس دفتر نظامی فرمانده معظم کل قوا خاطرنشان کرد: آقا در ابتدای انقلاب نیز همین نگاه روشن را به ارتش داشتند و به همین دلیل بود که حضرت امام(ره) ایشان را به عنوان نماینده خود در امور ارتش انتخاب کردند و این امر در زمانی بود که گروههای ضد انقلاب شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند و در ابعاد مختلف برای تضعیف ارتش کار می‌شد اما شاید تنها کسی که ایستاد و به ارتش کمک کرد و آن را حفظ و در مسیر صحیح قرار داد، شخص ایشان بود.سردار شیرازی ب
دسته ها :
بیست و نهم 6 1389 8 بعد از ظهر
تن زیر نامه‌ای از یک جانباز شیمیایی و به عبارت دیگر، درد دلی از یک رزمنده سالهای دفاع مقدس با آقا امام زمان(عج) است. باسمه تعالی مرا می‌شناسی. من یک روستایی‌ام. یکی از روستاهای دور دست سرزمینمان ایران. از مهد نام آوران و دلیران آذربایجان. شاید مرا نشناسی! خیلی ها مرا نمی‌شناسند. اهل زمین که با یک روستایی دورافتاده  و ساده کاری ندارند. اصلا برایشان مهم نیست که کسی اینجا دردی داشته باشد. اینان بزرگان را می‌شناسند حاکمان را دوست دارند، مسئولان را می‌شناسند، کسی با ما کاری ندارد. خیلی وقتها دوستان و رفیقان هم آدم را فراموش می کنند. ارباب من؛ آیا تو هم مرا فراموش کرده‌ای؟ تو هم مرا نمی شناسی. البته که خوبان را می شناسی. تو را با ما چه‌کار! ولی من تو را می شناسم. با عقل و قلب کوچک خود تورا شناخته‌ام. پیامبرمان (ص) نیز فرموده است که "هرکس امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است".  مولای من مرا بیاد بیاور؛ آن لحظه‌ای که در شب تاریک در فاو، شلمچه، جزیره مجنون و... با آنانی که می شناختیشان، یک‌صدا تو را فریاد می زدیم. من همان فرد کوچک و ناچیزی بودم که با لحن ساده خود یابن الحسن می‌گفتم و سرود العجل سر می‌دادم. آری من همان بچه بسیجی هستم که به امر نائب تو آمده بودم. همانی که تفنگ "ام یک" از من بلندتر بود. همانی که وقتی کلاه آهنی می‌گذاشتم چشمانم را نیز می‌پوشاند. همانی که در جزیره مجنون و شلمچه  به دنبال بمباران شیمیایی صدام، مزه شیمیایی را چشیدم. چند لحظه‌ای می‌شد که هیچ چیز نمی‌دیدم، نفسم به سختی بالا می‌آمد. آری مولای من، همان لحظه نیز تو را صدا می زدم. در
دسته ها :
بیست و نهم 6 1389 8 بعد از ظهر
X