معرفی وبلاگ
خدایا یاریمان رسان تا شریعت عشق را بدانیم ، طریقت عشق را بپیماییم و در حقیقت عشق فنا شویم. ............................ اي آب نديده آبي شده ها بي جبهه و جنگ انقلابي شده ها مديون لب تشنه جانبازانيد اي بر سر سفره آفتابي شده ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 288972
تعداد نوشته ها : 323
تعداد نظرات : 18
شهيدان را شهيدان مي شناسند جشنواره وبلاگ نويسي 8سال دفاع مقدس گر همسفري بسم الله

Rss
طراح قالب
GraphistThem238
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در ایران وضعیت تازه‌ای را در منطقه و جهان پدید آورد. خروج ایران از زیر سایه بلوک غرب در نظام دو قطبی و اعلام استقلال کامل در نظام بین‌المللی و خروج از دایره‌وار بستگان امریکا در همسایگی شوروی، محسوس‌ترین تبعات این انقلاب بود. رهایی یک ملت از وابستگی و کسب استقلال و آزادی در مهمترین منطقه نفت‌خیز جهان - که دولت‌های آن فاقد مشروعیت مردمی بودند - ارائه اید‌ئولوژی جدید برای مبارزه با اسرائیل در وضعیتی که اید‌ئولوژی‌های گذشته ناتوانی خود را برای مقابله با اسرائیل نشان داده بودند، بخشی از عواقب پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که نظام بین‌الملل نمی‌توانست در مورد آن بدون واکنش باقی بماند. خصوصاً از امریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن در خاورمیانه، بیشترین برخوردها انتظار می‌رفت. بروز بحران‌های متعدد و گسترده و پی در پی داخلی، افزایش حضور ناوهای آمریکایی در خلیج‌فارس و تشکیل ناوگان پنجم دریایی امریکا به منظور پر کردن خلأ قدرت در این منطقه بعد از سقوط ژاندارم منطقه (شاه ایران)، تشکیل "نیروی یک صد و ده هزار نفری واکنش سریع" در ارتش امریکا به منظور حضور سریع در مناطق ویژه، فعالیت جدید نیروهای امریکایی در پایگاه‌های نظامی کشور ترکیه در همسایگی ایران و پذیرش شاه در امریکا، هرکدام تهدیدی از سوی امریکا علیه ایران اسلامی محسوب می‌شد. جدی بودن این تهدیدات به خصوص با حمله امریکا به ایران در صحرای طبس -که به شکست امریکایی‌ها انجامید ـ و با حمایت از کودتای نوژه - که در آستانه وقوع کشف گردید - آشکار شد. از سوی دیگر، ح
دسته ها :
دوم 7 1389 2 بعد از ظهر
* نحوه آشنایی با حضرت آیت‌الله خامنه‌ایوی ادامه داد: بنده نیز به عنوان یک عضو کوچک جامعه که از پیش از انقلاب یعنی از زمانی که حضرت آقا در ایرانشهر تبعید بوده و یا مقطعی نیز در رفسنجان حضور داشتند، در خدمت ایشان بودیم و بعد از انقلاب نیز این توفیق را پیدا کردم تا در کنارشان شرف حضور داشته باشم.رییس دفتر نظامی فرمانده معظم کل قوا خاطرنشان کرد: البته کسی باید نسبت به ابعاد وجود شخصیتی رهبر انقلاب نظر دهد که این مطالب را به درستی درک کرده باشد و در حیطه خود بتواند آنها را مطرح کند.* حضرت آقا از ابتدای انقلاب نگاه روشنی به ارتش داشتندسردار شیرازی با بیان اینکه بنده می توانم در حدود مدیریت و فرماندهی ایشان بر نیروهای مسلح مطالبی را عرض کنم، تصریح کرد: نگاه "حضرت آقا " به نیروهای مسلح یک نگاه نزدیک و روشن بوده و هست و شاید کسی از بیرون بگوید که چطور یک روحانی و مجتهد مسلم بتواند با یک نگاهی تخصصی بر نیروهای مسلح فرماندهی کند.وی ادامه داد: کسانی که با آقا آشنایی دارند می‌دانند که ایشان پیش از انقلاب با ارتش و سیستم نظامی آشنا بوده و با آنها سر و کار داشتند و این امر نیز بواسطه مبارزات و زندان‌هایی بود که در زمان طاغوت رفته‌اند.رییس دفتر نظامی فرمانده معظم کل قوا خاطرنشان کرد: آقا در ابتدای انقلاب نیز همین نگاه روشن را به ارتش داشتند و به همین دلیل بود که حضرت امام(ره) ایشان را به عنوان نماینده خود در امور ارتش انتخاب کردند و این امر در زمانی بود که گروههای ضد انقلاب شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند و در ابعاد مختلف برای تضعیف ارتش کار می‌شد اما شاید تنها کسی که ایستاد و به ارتش کمک کرد و آن را حفظ و در مسیر صحیح قرار داد، شخص ایشان بود.سردار شیرازی ب
دسته ها :
بیست و نهم 6 1389 8 بعد از ظهر
تن زیر نامه‌ای از یک جانباز شیمیایی و به عبارت دیگر، درد دلی از یک رزمنده سالهای دفاع مقدس با آقا امام زمان(عج) است. باسمه تعالی مرا می‌شناسی. من یک روستایی‌ام. یکی از روستاهای دور دست سرزمینمان ایران. از مهد نام آوران و دلیران آذربایجان. شاید مرا نشناسی! خیلی ها مرا نمی‌شناسند. اهل زمین که با یک روستایی دورافتاده  و ساده کاری ندارند. اصلا برایشان مهم نیست که کسی اینجا دردی داشته باشد. اینان بزرگان را می‌شناسند حاکمان را دوست دارند، مسئولان را می‌شناسند، کسی با ما کاری ندارد. خیلی وقتها دوستان و رفیقان هم آدم را فراموش می کنند. ارباب من؛ آیا تو هم مرا فراموش کرده‌ای؟ تو هم مرا نمی شناسی. البته که خوبان را می شناسی. تو را با ما چه‌کار! ولی من تو را می شناسم. با عقل و قلب کوچک خود تورا شناخته‌ام. پیامبرمان (ص) نیز فرموده است که "هرکس امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است".  مولای من مرا بیاد بیاور؛ آن لحظه‌ای که در شب تاریک در فاو، شلمچه، جزیره مجنون و... با آنانی که می شناختیشان، یک‌صدا تو را فریاد می زدیم. من همان فرد کوچک و ناچیزی بودم که با لحن ساده خود یابن الحسن می‌گفتم و سرود العجل سر می‌دادم. آری من همان بچه بسیجی هستم که به امر نائب تو آمده بودم. همانی که تفنگ "ام یک" از من بلندتر بود. همانی که وقتی کلاه آهنی می‌گذاشتم چشمانم را نیز می‌پوشاند. همانی که در جزیره مجنون و شلمچه  به دنبال بمباران شیمیایی صدام، مزه شیمیایی را چشیدم. چند لحظه‌ای می‌شد که هیچ چیز نمی‌دیدم، نفسم به سختی بالا می‌آمد. آری مولای من، همان لحظه نیز تو را صدا می زدم. در
دسته ها :
بیست و نهم 6 1389 8 بعد از ظهر
تو شلمچه خدمت می کردم و هر بار که می دیدم بچه ها عازم خط مقدم می شوند دلم هوای آنجا را می کرد و هر بار که با فرمانده ام در میان می گذاشتم با لحن خیلی تند و سریع جوابم می کرد و می گفت: مگر شوخیه که هر کی از راه رسیده بگه می خوام برم خط. تا این که یک شب با هزار خواهش و تمنّا و بعد از ساعاتی بحث و مجادله با فرمانده به طور داوطلب عازم خط مقدم شدم با حدود 18 هزار لیتر سوخت به تنهایی عازم خط شدم. کلی راه را باید طی می کردم تا به خط برسم. تو منطقه ای به نام سه راهی مرگ به یکباره و ناغافل زیر آتش توپ و خمپاره قرار گرفتم. خمپاره حتی به من امان پیاده شدن از ماشین را نمی داد. گویی دشمن من و ماشین سوخت را مورد هدف قرار داده بود و از هر سمتی آتش بر سرم می بارید. به طریقی پیاده شدم و پشت خاکریزهای اطراف سنگر گرفتم. بعد از یک ساعت که دشمن دست از ریختن آتش برداشت و خمپاره ها فروکش کردند سوار ماشین شدم و به راه افتادم. و باز هم به راه افتادن همان و باران خمپاره باریدن همان. دلمو به دریا زدم و از دل آتش گذشتم تا به مقصد که خط مقدم بود رسیدم. آن شب هم که توی یکی از سنگرها مهمان بچه ها بودم تا صبح منطقه زیر بارش گلوله بود. با این که شرایط مهیّای رسیدن بود ولی شهادت قسمت ما نشد. راوی: اقبال طبرسی ـ نکا باز آفرینی: حدیثه صالحی
دسته ها :
سیزدهم 6 1389 2 بعد از ظهر
X